تلکس وب سايت شخصي ولي اله ديني: آسيب شناسي پديده اجتماعي مد و مدگرايي
جمعه، 22 اسفند 1393 - 23:30     کد خبر: 634

مد و مدگرايي پديده اي است كه كمابيش در ميان همه اقشار جامعه وجود دارد اما در اين ميان، جوانان و نوجوانان بيش از ديگران به مد اهميت مي دهند و مدگرا هستند. امروزه جوانان با گسترش وسايل ارتباط جمعي و فناوري هاي جديد رايانه اي ارتباطات گسترده اي با جوامع و فرهنگ هاي گوناگون يافته اند و موقعيت آنها در شناخت فهم و ارزش ها، باورها و انتخاب هنجارهاي مطلوب پيچيده تر و مشكل تر شده است و چه بسا زمينه هاي موجود باعث شده برخي از جوانان به رفتارها و هنجارهاي متضاد با ارزش هاي جامعه خويش رو آورند. يك روز مانتوهاي بلند و روز ديگر مانتوهاي كوتاه، يك روز آرايش موي سر به سبك آلماني و روز ديگر موهاي بلند و اصلاح نشده، زماني شلوارهايي با پاچه گشاد كه روي زمين كشيده مي شود، و زماني ديگر، شلوارهاي تنگ و كوتاه مد مي شوند. اگر از اين همه افرادي كه عادت كرده اند رفتار و نوع و سبك لباسشان را طبق آخرين مدهاي رايج تنظيم كنند، بپرسيد كه به چه علت اين كار را كرده اند، يا مثلا اين آرم و كلمه روي لباس آنها چه كاركردي دارد، نمي توان پاسخ قانع كننده اي شنيد جز آن كه: «خب قشنگه!» «براي اينكه مده»! همه اين را مي پوشند و...!

آسيب شناسي پديده اجتماعي مد و مدگرايي
پديدآور: صديقه توانا

چكيده: «اين حرف اشتباه نشود با اينكه بنده با مد و تنوع و تحول در روش هاي زندگي مخالفم، نخير، مدگرايي و نوگرايي اگر افراطي نباشد، اگر روي چشم و هم چشمي رقابت هاي كودكانه نباشد، عيبي ندارد. لباس و رفتار و آرايش تغيير پيدا مي كند، مانعي هم ندارد، اما مواظب باشيد قبله نماي اين مدگرايي به سمت اروپا نباشد، اين بد است. اگر مديست هاي اروپا و آمريكا در مجلاتي كه مدها را مطرح مي كنند فلان طور لباس را براي مردان يا زنان خودشان ترسيم كردند، آيا ما بايد اينجا در همدان يا تهران يا در مشهد آن را تقليد كنيم؟ اين بد است، خودتان طراحي كنيد و خودتان بسازيد.» اين متن فرازي كوتاه از بيانات رهبري در مورد مد و مدگرايي است.

 

كلمات كليدي: مد، مدگرايي، موهاي، جوانان، نوگرايي، لباسهاي، جامعه، فرهنگ

 

مد و مدگرايي پديده اي است كه كمابيش در ميان همه اقشار جامعه وجود دارد اما در اين ميان، جوانان و نوجوانان بيش از ديگران به مد اهميت مي دهند و مدگرا هستند. امروزه جوانان با گسترش وسايل ارتباط جمعي و فناوري هاي جديد رايانه اي ارتباطات گسترده اي با جوامع و فرهنگ هاي گوناگون يافته اند و موقعيت آنها در شناخت فهم و ارزش ها، باورها و انتخاب هنجارهاي مطلوب پيچيده تر و مشكل تر شده است و چه بسا زمينه هاي موجود باعث شده برخي از جوانان به رفتارها و هنجارهاي متضاد با ارزش هاي جامعه خويش رو آورند.
يك روز مانتوهاي بلند و روز ديگر مانتوهاي كوتاه، يك روز آرايش موي سر به سبك آلماني و روز ديگر موهاي بلند و اصلاح نشده، زماني شلوارهايي با پاچه گشاد كه روي زمين كشيده مي شود، و زماني ديگر، شلوارهاي تنگ و كوتاه مد مي شوند.
اگر از اين همه افرادي كه عادت كرده اند رفتار و نوع و سبك لباسشان را طبق آخرين مدهاي رايج تنظيم كنند، بپرسيد كه به چه علت اين كار را كرده اند، يا مثلا اين آرم و كلمه روي لباس آنها چه كاركردي دارد، نمي توان پاسخ قانع كننده اي شنيد جز آن كه: «خب قشنگه!» «براي اينكه مده»! همه اين را مي پوشند و...!
اين پاسخ ها اگر چه سطحي به نظر مي رسند اما بنابه تحليل روان شناسان نشان دهنده نوعي از تعلق گروهي، نوجويي، تنوع طلبي و گرايش جوانان به «امروزي شدن» است و كاملا يك پديده طبيعي و تا حدودي نابهنجار در جهت ارضاي اين نيازها محسوب مي شود. اما از آنجا كه همواره كالاي مد شده، شيوه هاي رفتاري، هنجاري و ارزش هاي خاصي در بين نوجوانان و جوانان رونق و شيوع مي يابد و مد عاملي مي شود براي انتقال هنجار و ارزشي از جامعه اي به جامعه ديگر، بررسي زمينه ها و پيامدهاي مدگرايي يكي از موضوعات مهم در جامعه ما محسوب مي شود.

«مد» و «مارك‌هاي» معروف با ما چه مي‌كنند؟
روانشناسي مارك

فرويد معتقد بود بسياري از تصميم‌ها نه به صورت آگاهانه بلكه ناخودآگاه و براي ارضاي نيازهايي كه شايد در لحظه به آنها واقف نباشيم، گرفته مي‌شوند. «برنيز» اين رويكرد را براي تبليغ سيگار و ترويج آن در ميان زنان استفاده كرد.

1. روزي نيست كه در رسانه‌ها در مورد زيان‌هاي غذاهاي آماده، چيپس، پفك و پيتزا مطلبي نخوانيم اما مي‌بينيم كه فروش اين غذاهاي به قول متخصصان تغذيه، «بدون ارزش غذايي» و حتي «مضر براي سلامت» و «عامل چاقي» ادامه دارد و «فست‌فود» فروشي‌هاي بيشتر و بيشتري در شهر افتتاح مي‌شوند. كفش‌هاي پاشنه بلند به سلامت پا و كمر آسيب مي‌زنند، شلوارهايي كه قرار بود پاها را بپوشانند، گاهي نه به علت استفاده زياد، بلكه براي پيروي از مد پاره مي‌شوند، يك سال رنگ آبي مد مي‌شود و سال بعد رنگ قهوه‌اي و سال بعدش رنگي ديگر و امان از وقتي كه بخواهي در اين ميان به دنبال رابطه‌اي منطقي باشي!
2. انسان، طبيعتا موجودي مقلد است. تقليد كردن براي او حكم نياز را دارد، به شرطي كه آسان باشد. قدرت پديده‌اي به نام «مد» از همين ضرورت ناشي مي‌شود. موضوع، چه بر سر تقليد كردن اظهارهاي ادبي يا مثلا بر سر شكل و ظاهر، فرقي نمي‌كند ولي مي‌دانيد كه چه تعداد از افراد در عمل جرات خارج شدن از حيطه نفوذ آن را دارند؟ توده‌ها را نه از طريق ارائه كردن دليل، بلكه از راه عرضه كردن نمونه و سرمشق مي‌توان هدايت كرد. (روان‌شناسي توده‌ها - گوستاو لوبون – ترجمه كيومرث خواجوي‌ها – صفحه 148)
جالب است بدانيم اين جمله‌ها كه به بهترين صورت رويكرد ما براي انتخاب اجناس و خريد آنها را نشان مي‌دهند و شركت‌ها هم براي تبليغ برند و اسم شركت و محصولشان از اين ديدگاه استفاده مي‌كنند، در سال 1895 يعني نزديك به 120 سال پيش نوشته شده است. البته كمي طول كشيد تا اين ديدگاه به مرحله عمل درآيد. در ابتدا تبليغات بر ويژگي‌هاي واقعي اجناس تمركز مي‌كردند، مثلا اينكه ماشيني مستحكم‌تر است و مصرف بنزين كمتري دارد يا اينكه فلان لباس عمر بيشتري دارد و با شستشو ديرتر خراب مي‌شود، بخش اصلي تبليغ آن محصول را تشكيل مي‌داد اما بعدها، ماجرا شكل ديگري به خود گرفت.
3. ادوارد برنيز را يكي از پيشگامان روابط عمومي مي‌شناسند. او خواهرزاده زيگموند فرويد، پزشك و روانكاو معروف است و با ديدگاه دايي خود درباره ناخودآگاه به خوبي آشنا بود. برنيز بر همين اساس تلاش كرد اين ديدگاه را ترويج كند كه تصميم افراد براي انتخاب لزوما بر اساس منطقي كه مي‌شناسيم و فكر مي‌كنيم بوسيله آن كم‌خطرترين و مناسب‌ترين گزينه را انتخاب مي‌كنيم، نيست.
4. فرويد معتقد بود بسياري از تصميم‌ها نه به صورت آگاهانه بلكه ناخودآگاه و براي ارضاي نيازهايي كه شايد در لحظه به آنها واقف نباشيم، گرفته مي‌شوند. «برنيز» اين رويكرد را براي تبليغ سيگار و ترويج آن در ميان زنان استفاده كرد. او عده‌اي از زنان زيبا و جذاب را در ميداني در نيويورك و در حضور خبرنگاراني كه از قبل آنها را فراخوانده بود، واداشت مشعلي كه آن را «مشعل آزادي» ناميده بود، با سيگار روشن كنند. پس از آن، سيگار كشيدن زنان به عنوان نمادي از آزادي اجتماعي زنان و استقلال آنها مطرح و ترويج شد. در اين تبليغ هيچ اشاره‌اي به هيچ‌وجه عقلاني و منطقي نشد. امروز هم اگر به تبليغاتي كه در شبكه‌هاي مختلف تلويزيوني مي‌شود، توجه كنيد، مي‌بينيد كه همين رويكرد به گستردگي استفاده مي‌شود. شايد بارزترين نمادش در رسانه‌هاي غيرايراني (كه به شدت مورد انتقاد ماست)، استفاده از زنان زيبا است. اين نماد در تبليغ هر چيزي ممكن است به كار رود: لباس، عطر، ماشين، هتل، دارو و ... انگار كه قرار گرفتن اين نماد در كنار هر شيئي، اين پيام را به ناخودآگاه ما مي‌دهد كه خريد آن شيء برابر است با آن زن زيبا و در اكثر مواقع اين ناخودآگاه ماست كه تصميم‌گيرنده اصلي است و ما را به عمل وامي‌دارد. اين گونه است كه در مغازه و هنگام خريد، شايد ندانيم چرا از يك «برند» يا «مارك» خوشمان مي‌آيد و آن را به باقي اجناس شركت‌هاي ديگر يا حتي همان شركت ترجيح مي‌دهيم.
5. در رسانه‌هاي ايراني نيز با اينگونه تبليغات مواجه هستيم، البته بدون استفاده از زنان به عنوان يك نماد شهوت‌انگيز. در هم آميختگي تصوير يك نوع خاص از پفك و چيپس با كودكان زيبا، آدم‌هاي خوشحال و ظاهرا موفق با تصوير باز كردن حساب در يك بانك، يك خانواده خوشبخت با نوع خاصي از خودرو و... همگي به گونه‌اي ديگر نشان‌دهنده استفاده از همان تكنيك‌هاي تبليغات براي هدف قرار دادن ناخودآگاه افراد است؛ البته همراه با «تكرار». تكرار هر چه بيشتر يك تصوير، تبليغ و حتي يك خبر، انگار براي ناخودآگاه ما به معني واقعي?بودن آن است. شايد به همين دليل باشد كه شبكه‌هاي خبري، بخش‌هاي خبري با فاصله‌هاي كوتاه دارند و ممكن است يك خبر مشخص را بارها در شبانه روز تكرار ‌كنند؛ انگار خبر را نيز چون كالا به ناخودآگاه ما مي‌فروشند.
6. شايد ندانيم كه گاهي براي خريد يك جنس «مارك دار» تا 10 برابر بيش از ارزش واقعي آن پرداخت مي‌كنيم و شايد حتي بيشتر! شايد موقعي كه در صف خريد مغازه فلان برند معروف جهاني هستيم تا بتوانيم به حراج 50 درصد آن برسيم، ندانيم كه باز هم چند برابر قيمت تمام شده پرداخت مي‌كنيم، شايد براي شما هم پيش آمده باشد كه از اينكه چرا براي امور مالي خود يك بانك خاص را، بدون برتري خاص آن نسبت به يك بانك ديگر، انتخاب كرده‌ايد، متعجب شده باشيد، اما حتي اگر هم بدانيم، تصميم ما چندان تغيير نخواهد كرد.
7. همانگونه كه گوستاو لوبون و ادوارد برنيز فهميده بودند، در بسياري موارد انسان بيش از آنكه بر اساس منطق تصميم بگيرد، ناخودآگاه انتخاب مي‌كند و ناخودآگاه تحت‌تاثير حرف‌هاي منطقي قرار نمي‌گيرد، بلكه اين تصاوير زيبا، شعارهاي بزرگ و صحنه‌هاي نوراني هستند كه هرگاه مرتب تكرار شوند، مي‌توانند ناخودآگاه را به نتيجه مورد نظر (انتخاب يك عطر، بانك يا حتي نماينده مجلس و رييس‌جمهور) برسانند. مثل اين مقاله كه شايد ديدگاهي ديگر درباره چگونگي فرايند تصميم‌گيري براي انتخاب را به خواننده معرفي كند، اما بعيد مي‌دانم كه بتواند عمل ناخودآگاه او را تحت‌تاثير قرار دهد!

منبع : salamatiran.com


برگشت به تلکس خبرها